با من حرف بزن
انتظارت را میکشیدم
تا از در بیایی
مرا در آغوش بگیری
و دستم را بگیری و ببوسی
و مرا بنشانی روی کاناپه
و از اتفاقات روز برایم صحبت کنی
از اینکه چه روز پرمشغله ای داشتی
امروز چه کسی را دیدی
و بگویی چه خوبی هایی از من نزد همکارانت گفتی
و در آخر نظر مرا بپرسی و بگویی
خداروشکر که چنین همسری خدا به من داده
و درونم غرق در شادی شود از این شکرگذاری
چه چیزی تورا چنین ساکت کرده؟
اون همه هیجان و انرژی کجا رفته؟
+ نوشته شده در ساعت توسط م.خ
|