هیچی نیست!

 زن‌ها وقتی دلگيرند، اگر از علّتش پرسیدید و بگويند: "هیچی؛ مهم نيست، می‌گذرد." 

يعنی؛ هيچ جا نرو؛ كنارم بنشين و نوازشم کن و مرا ستایش کن

این پرسیدن ها و این نوازشها حالم را خوب می‌كند

و تعریف و تمجیدت مرا به زندگی باتو امیدوار میکند

یک حبه نور

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾

خدا چیزایی که بهت داده ازت نمی‌گیره مگه اینکه خودت خرابش کنی!

 

نگارا

دلبرا

یارا

وفادارا!!!!!

خِجل زین نام‌ها بادی

که ما را بی‌نشان‌ کردی...

رها شدی!

زنجیر تعهد داشت خفه ات میکرد

حلقه ی زنجیر را گسستم

حال آزادی که هرکاری که نفست میخواهد انجام بدی

خدا برای تو فقط یک اسم بود

و روز رستاخیز کابووس یک شبه

و استغفار لقلقه زبان...

 

بیخیال وجدان...

حال دنیا را نگاه کن!!!

عشق را دوباره بساز

  حدود هشتاد درصد از ماها اعتقاد داريم :

اوايل يه رابطه عاشقانه يا دوران نامزدي
يه دوره ي كاملا رومانتيكه كه پايدار نيست
و به محض رسيدن به هم و يكي شدن
حس عادي شدن رو در طرف مقابل مي بينين!
تمام اين هشتاد درصد با قاطعيت ميگن
عشقشون تموم ميشه و اون دوره ي كوتاهِ بي نظير هميشه توي ذهنشون ميمونه و حسرت مي خورند ،

بياين از چيزاي خيلي ساده شروع كنيم
به محظ اينكه ازدواج ميكنيم اسمي كه توي گوشيمون ذخيره كرده بوديم كه معمولا : عشقم ، نفسم ، زندگيم با كلي قلب و بوسه بود رو به :
همسر ، خانوم، يا بعضي وقت ها ديده شده وزير   تغيير داديم ،چرا  وقتي ازدواج ميكنيم ديگه عشقم صداش نكنيم !؟ مگه اين همون عشقِ زندگيمون نيست؟

چرا وقتي سر كار هستيم با همكاراي خانم يا برعكس همكاراي اقا هستيم تو اوقات بيكاري ميگيم و ميخنديم اما به همسرمون زنگ نميزنيم و بهش نميگيم دلم برات تنگ شده چرا نميگيم صداتو كه شنيدم خستگيم در رفت!؟

چرا تا قبل ازدواج پُزِ يه زندگي عاشقانه رو ميديم كه قراره واسش تو احساس سنگ تموم بذاريم  اما بعدش جز بد خلقي كار ديگه اي نداريم
خستگيامونو مياريم خونه خراب ميشيم سر همسري كه منتظر اين جمله س : عشقم اين لباست چقد بهت مياد، بعد بغلش كني و بگي هيچ ارامشي آغوش تو نميشه! چرا؟
چرا منتظر يه مناسبت خاصيم واسه كادو دادن بهش ، چرا بي دليل و بدون هيچ مناسبتي يه شاخه گل نميخريم واسش؟! چرا  يه بارم پيش نمياد وقتي باهامون حرف ميزنه
بگيم: ببخشيد داشتم به صدات گوش ميدادم حواسم به حرفات نبود!؟
چراا چراااچراااا
ما اسم عشقو بد كرديم خودمونم بايد درستش كنيم ،
الان شروع كن، تو ريزترين رفتارت تجديد نظر كن
خونه و ماشين و پول عشق نميشه، آدم با احساسش زنده س ،
توي جمع جوري نگاهش كن انگار قحطي آدمه،
هميشه اسمشو با ميم مالكيت صدا بزن،
گاهي ازش عكس بگير و با عشق به گوشيت خيره شو ، بهش بگو هنوزم مثل روزاي اول شيفته ي زيبايي هاشي ،
هيچ وقت توي رخت خواب بهش پشت نكن ، با حوصله به حرفاش گوش كن، سفت بغلش كن و بگو آرامشت اغوش اونه، صب هم با نوازشات بيدارش كن ،
تو سختيا كنارش باش بهش قوت قلب بده نشونش بده تو تك تك لحظه ها كنارشي دوسش داري و تنهاش نميذاري ، بذار هر لحظه با رفتارت حس كنه خاص ترين آدم دنياس واست
سخت نيست نذار بعدِ دو روز فراموشت شه يا خسته شي ، اين كار بايد ابدي باشه اگه ميخواي زندگي هميشه مث روزاي اول قشنگ بمونه ...

عشق را دوباره بساز، سخت نيست!

غم دل

با هزاران آرزو

پا در خانه ی تو گذاشتم

رسمش نبود بعد از دوسال

به منه آرزومند

جفا کنی...

دیگه ناندارم

برو‌گریه‌کُن ؛
التماسِ‌خدا‌کُن ؛
بگو‌نمیتونم‌از‌موقعیتِ‌گناه‌فرار‌کُنم
اونقد‌این‌خُدا‌کریمه،
که‌موقعیتِ‌گناهو‌فراری‌میده،
تو‌فَقط‌میونِ‌گریه‌هات‌بگو؛
دیگه‌نا‌ندارم‌پاشم؛
بگو‌میخوام‌گناه‌نکنمااا، زورم‌نمیرسه!
معجزه‌میکنه‌برات...

استاد پناهیان

بدان به که محبت میکنی

 «لا تَبذِلَنَّ وُدَّكَ إذا لَم تَجِد مَوضِعا» 

«محبتت را اگر جايگاهى برايش نيافتى، نثار مكن..» 

امام‌ علی‌ علیه‌السلام

انتخاب باتوست

توی این فضای مجازی،
می‌تونی پای منبر اساتید بزرگ
بشینی و تلمذ کنی،
و یا می‌تونی شاگردی شیطون رو کنی!
و چشم و گوش و ذهنت را درگیر گناه کنی....

تلنگر

 با سلام

من مردی ۳۵ ساله هستم متاهل و دارای یک فرزند دختر. خیلی دوسش دارم.همسرم دنیای منه عاشقشم.

من درس عبرتی هستم واسه همه مردهای سرزمینم 

خانوممم مانتوییه ولی با حجابه. من دوران مجردی بدی نداشتم ولی راحت متلک مینداختم واسه ناموس مردم. چشم چرانی میکردم تا وقتی زن گرفتم گفتم نکنه دیگران هم اینجوری باشن و به زنم نگاه کنن

بعد ازدواج همش حواسم به زنم بود اینور نره اونور نره حتی نمیذاشتم خونه مادرش و فامیلاش بره ، بنده خدا خانومم خیلی عذاب میکشید آخه من توی شرکت حسابدارم و ماموریت میرم هفته ای یک بار دو سه روزش نیستم 

خانومم میگفت سخته با بچه بشینم توی خونه هیچ کی نره هیچ کی نیاد ولی من نفهم درکش نمیکردم. تا اینکه  خانوم من که اینقد بگو بخند میکرد  تبدیل شد به یه زن افسرده تند خو عصبی.

گفتم من که دوسش دارم همه چی واسش مهیا میکنم چی شده؟ بردمش دکتر گفت افسردگی داره اگه رسیدگی نشه بدتر میشه، منم رفتم مشاوره.

با کمک مشاور فهمیدم مشکل از منه که اینقد گیر میدادم به زن  بدبختم.فهمیدم چون خودم قبلن بدچشم بودم فک میکردم همه همینن‌.

آقایون یه قانونی هس هر دستی بدی پس میگیری. نکن برادر من.پی ناموس کسی نرید ،منم خدا میدونه از وقتی ازدواج کردم آدم شدم ، ولی چون قبلش بد بودم فکرای ناجور میزد به سرم 

خداروشکر الآن بهتر شدم و همسرم دیگه دارو نمیخوره باهم خوش و خندونیم. داداشی های خوبم بچسبید به زن و زندگیتون  من از خدا طلب بخشش کردم که  چشم به ناموس مردم دادم الان هم خیلی آرامش دارم و دیگه بد دل نیستم چون خودم چشمم پاکه مطمئنم دیگرانم واسه زن من همینن چون از ماست که  برماست 

درضمن خانومم الان پرنشاط شده خیلی محبت میکنه بهم و من خودم پیشنهاد میدم خونه مامانش و خواهراش سری بزنه حتی وقتی من ماموریت باشم

زن اگه محدود بشه خیلی بده یا خیانت میکنه اگه پابند قانون خدا نباشه، یا  افسرده میشه اگه زن خوبی باشه. به هر حال دودش توی چشم خودتون میره

یاحق